سرگذشت عشق یک بچه
 
پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : مسعود

من سرم تو کار خودم بود

 

بعد یه روز یه نفرو دیدم

 

 

اون این شکلی بود 

 

 

ما اوقات خوبی با هم داشتیم 

 

من یک کادو مثل این بهش دادم

 

وقتی اون کادومنو قبول کرد من اینطوری شدم 

 

ما تقریبا همه شبها با هم حرف میزدیم 

 

وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن

 

و منم اینجوری بهشون جواب میدادم

 

اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

 

و من اینجوری بودم

 

بعدش اینجوری شدم

 

احساس من اینجوری بود

 

بعد اینجوری شدم

 

بله….آخرش به این حال و روز افتادم

  پدر عاشقی بسوزه 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

arezo
ساعت11:12---17 شهريور 1392
salam web khobi dashti linket kardam toham lotfamano belink mamnonkesarzadi

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است. از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده، در این سکوت حقیقت ما نهفته است، حقیقت تو و من! به وبلاگ من خوش امدید *********** حکایت من حکایت کسی است که... پرازفریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود حکایت من حکایت دلی است که پر از امید و وفاست و اما حکایت تو... حکایت تو حکایتیست غریب... امدی... دل بردی... عادت دادی... عاشق کردی... و رفتی.... به همین راحتی
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

> تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوتم پر از ناگفته هاست . و آدرس masoud1616.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان