سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, :: 21:42 ::  نويسنده : مسعود

 

مردی در مسابقه اطلاعات عمومی شرکت کرده و سعی در بردن جایزه یک میلیون دلاری آن دارد. 
سوالات را بخوانید: 
 
1- جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟
الف:116 سال
ب: 99 سال
ج: 100 سال
د: 150 سال
او نمی تواند به سوال پاسخ دهد.
 
2- کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شوند؟
الف: برزیل
ب: شیلی
ج: پاناما
د: اکوادور
حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک می کند.
 
3-روسها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟
الف: سپتامبر
ب: اکتبر
ج: نوامبر
د : می
خب! بقیه حضار باید به دادش برسند.
 
4- اسم شاه جرج ششم چه بود؟
الف: ادر
ب: آلبرت
ج: مانویل
د: جرج
این بار هم شرکت کننده درمانده تقاضای کمک می کند.
 
5- نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده است؟
الف: قناری
ب: کانگارو
ج: توله سگ
د: موش
در اینجاست که شرکت کننده بخت برگشته از ادامه مسابقه انصراف می دهد.
 
 
جوابها:
 
اگر خیلی خودتان را گرفته اید که همه جوابها را می دانید و به این بنده خدا کلی خندیده اید بهتر است اول جوابها را مطالعه کنید:
1- جنگ صدساله در واقع 116 سال طول کشید.(1337 – 1453)
2- کلاه پاناما در اکوادور تولید می شود.
3- انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته می شود.
4- اسم شاه جرج آلبرت بوده که پس از رسیدن به پادشاهی به جرج تغییر یافت.
5- توله سگ. اسم لاتین آن Insulara Canaria است که یعنی جزایر توله سگ.

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:47 ::  نويسنده : مسعود

 

گفتی :تا انگشت های دستت را بشماری برمیگردم،

 

 کجاااااایی؟؟؟؟؟

که از مردم شهر انگشت گدایی میکنم!!!

 

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:45 ::  نويسنده : مسعود

داشتنت ....

مثــه نم نمِ بارون ،مثه  جاده ی شمال ، 

مثه مستیِ بعــد از اولین پیک هایِ شــراب

مثه خوابِ بعـــدازظهر ...

مثه بوسه هایِ تند تند و یواشکی...

مثه آهنگ های قدیم کریستی برگ ...

مثه دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...

مثه اون بغلی ک عاشقته ،

 جدا نمیشه ، تنهات نمیذاره...

و مثه برگشتنه آدمی ک سالهاس  منتظرش بودی...

آی می چسبــه....

آی می چسبه....

 

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:43 ::  نويسنده : مسعود

 

دخترارو باید اینجوری اذیت کرد 

هههههه

اره

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : مسعود

 

همفري بوگارت : چشمات اذيتت نميكنه ؟
 
لورن باكال : نه !!!!
 
بوگارت : ولي پدر منو در آورده
 
 


یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:39 ::  نويسنده : مسعود

عاشقم میشی مثه زلیخا  سمج باش

 اینقد رسوا بازی درار ک خدا خودش پا در میونی کنه

 

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : مسعود

اصن دختر باید تو پاییز ک میخواد بره بیرون

 
لباس گرم نپوشه ک سردش بشه و
 
پسره کتشو بده بهش
 
دختره بگه پس خودت چی
 
بگه بپوش عزیزم بوی عطرتو بگیره لباسم


یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:36 ::  نويسنده : مسعود

 

ندیدنت سخته
 
اما
 
همین ک باشی دنیام زیباس...

 

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:35 ::  نويسنده : مسعود

 

غمگینم
 
همانند جوانی که لحظه ی اعدام...
به گریه مادرش می خندید...
خاطرش آمد بچگی اش گفته بود...
 
خنده ات آرامم میکنه پسرم.........

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:31 ::  نويسنده : مسعود

 

من از  اینجا صدات میکنم
 
تو از اونجا بفلم کن
 
دلم گرفته 
 
بد جور دلم گرفته

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:29 ::  نويسنده : مسعود

 

میدونی؟
 
مـیـتـرسم بـگـه دوستـت دارم و . . .
 
مـن یـاد تـو بـیفـتم !!


یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : مسعود

 

ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم..

                                                                  .گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا پر شده...

 

 

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:20 ::  نويسنده : مسعود

 

این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:18 ::  نويسنده : مسعود

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق  كنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته

نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است

همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع

كننده است كه زندگی زيباست

اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای

قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:18 ::  نويسنده : مسعود

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق  كنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته

نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است

همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع

كننده است كه زندگی زيباست

اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای

قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:17 ::  نويسنده : مسعود

یک صندلی،دو،سه خط حرف و یک طناب

امشب تمام می شوم و می روم به خواب

خوابی که وسوسه اش مال سال ها -


پیش است و من نفسم بود توی آب


انگار غرق می شدم این سال ها و باز


یک ترس گنگ نقشه ی من را کمی خراب-

می کرد و من ولی از این که عاقبت


آسوده می شوم ! همه تردیدها حباب


می شد درون ذهنم و حالا ته خطم !!!

امشب به خاطر من ماه شو ! بتاب ...

تا مرگ را نه که تاریک ؛ بلکه رو-


شن تجربه کنم نه سرآغاز التهاب ...

خطی کشید رفتن تو روی ترس هام !

اصلاً چه خوب شد... نمی میرم از عذاب-

وجدان این که تو باشی که پشت سر

فردا به جا بماند و یک عمر اضطراب

آنجا...میان خاک ؛ مرا دق دهد که من

باعث شدم که زندگی تو شود خراب !!!

از بس که حرف های نگفته درونم است ؛

هر سطر زندگی ام حجم یک کتاب

دارد ؛ولی پس این شب نمانده جز

یک صندلی، جسدی سرد و یک طناب



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:15 ::  نويسنده : مسعود



گاه باران همه دغدغه اش باغچه

 نیست.گاه ازغصه تنهاشدنش میبارد.

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:15 ::  نويسنده : مسعود

 

من نیستم مانند تو، مثل خودم هم نیستم
تو زخمی صدها غمی، من زخمی غم نیستم
با یادگاری از تبر، از سمت جنگ آمدی گفتم
چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم
مجذوب پروازم ولی، دستم به جایی بند نیست
حالا قضاوت کن خودت، من بی‌گناهم! نیستم
با یک تلنگر می‌شود، از هم فروپاشی مرا
نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم
خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی عاشقم
اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم


یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:14 ::  نويسنده : مسعود

 

 

سحرگاهان
سفری خواهم رفت 
                       باتو
سفری به شهری زیبا
                     تا بی کرانه ها
سفری کوتاه
که مرا فاصله دهد از دنیایِ مجازی
وشبانه ، خواهم برگشت 
هنگامی که
               ستاره ها خوابیدند
در یک سکوت ِزیبا
در نیمهِ شب
خواهم بر گشت وباز در یک سحر
دوباره شعرهایم بیدار می شوند از خواب

                                              با آمدنم  

 



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:11 ::  نويسنده : مسعود



یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, :: 20:1 ::  نويسنده : مسعود
دوستى هميشه يك مسئوليت شيرين است ..... 
فرصت نيست .........

 



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:18 ::  نويسنده : مسعود

حکایت من حکایت کسی است که...

پرازفریاد بود اما سکوت کرد

تا همه ی صداها را بشنود

حکایت من

حکایت دلی است که پر از امید و وفاست

و اما حکایت تو...

حکایت تو حکایتیست غریب...

امدی...

دل بردی...

عادت دادی...

عاشق کردی...

و رفتی....

به همین راحتی

 



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : مسعود

پاسخهای جالب این دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها

و جوابها را بخوانید.

*درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش!

*اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه!

*چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون انکه

ترک بردارد؟

زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد!

*علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج!

*علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات!

*چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام!

*چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر ان سیب!

*اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد!

*یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست شبها می خوابد!

*چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد!

*اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه

پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خواهید داشت؟

دستهای خیلی بزرگ!

*اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را

درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!‬

شما بودید بهش چند میدادید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : مسعود

دِلتنگـم...

 

مِـثل مـادربُزرگِ بیـسوادے ڪه

 

هَـواے بَـچـه اش را ڪَرده

 

ولـی بَـلـد نیـسـت شُـمـاره اش را بِـگـیرد...

 



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:10 ::  نويسنده : مسعود

ــی معــرفت !

 

 

 

 دارمــ در دریــای اشــکـ هایــمـ

 

 

 

  غــرق مـی شومــ ...

 

 

 

بــر نمیگــردی ؟

 

 

 

 میــترسم خــاطــراتـت را فـ ـراموش کــنم ...!

 



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:9 ::  نويسنده : مسعود

هر روز…

 

 

 

  این عشق یکطرفه را طی میکنم…

 

 

 

 یکبار هم تو گامی بدین سو بردار…

 

 

 

 نترس…!

 

 

 

  جریمه اش با من!



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : مسعود

شنیدیم٬ میگن:

وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
یعنی واقعن دوسش داره...

اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،

یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه ...

 



پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 16:54 ::  نويسنده : مسعود
✘.. خدایـــــا همــش گفتیــــــم :

راضـــیم بــــه رضـــــای تـــــو ایـــن یـــه بــــار تـــو رضــــایــت بــــده

بـــه رضـــــای مــــــا ✘..


پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : مسعود

آهای...

 

اهای توی که جای من رو گرفتی

 
یادت باشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی پاستیل دوست داره.....


هی بهش نگو این کار رو بکن این کار رو نکن  عصبی میشه......


وقتی مریضه حالش رو بپرس دوست داره بدونه نگرانشی....


چیزی رو تکرار نکن بدش میاد. یه وقت نصیحتش نکنیا ناراحت میشه....


خسته که باشه یا وقتی از خواب پامیشه صداش دیوونت میکنه....
کارتون دوست داره ببینه نکنه مسخرش کنی مراقب باش 
کودک درونش زندس....



اون همه چیز من بود
حق نداری اذیتش کنی....!!!


جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 22:8 ::  نويسنده : مسعود

هر جا که می بینم نوشته است :

خواستن توانستن است

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟!



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 22:4 ::  نويسنده : مسعود

هرکســــــــ یا  " شبـــ"  میمیرد یا " روز "

 

امــــــــا منــــــــ ...

 

" شبــــــانهــــ روز "



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:51 ::  نويسنده : مسعود

 

تــلخي قصــه آنــجاست...

 

وقــتي دلم "سوخــت"

 

دلــش "خــنک" شد!

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : مسعود

 

نقـاشــی اش خــــوب نبــود!


امـــا…


خــوب راهـش را کشیــــد و رفـــــت … !



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : مسعود

اي کــاش دلـيـل شـب بيــداري هايـم 

بودنت بــود 

نــه نبودنـت

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:40 ::  نويسنده : مسعود

سریعترین نقاشی بود که دیده بودم

 

در یک چشم بهم زدن روزگارم را سیاه کرد

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : مسعود

 

سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!

 

گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:

 

خـداحـافـظ ...

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:33 ::  نويسنده : مسعود

 

ميدوني قشنگترين حس دنيا چيه ؟

اينکه بدوني همون بلايي که سرت آورده..

سرش آوردن ...!

 

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 14:38 ::  نويسنده : مسعود



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : مسعود

جمشید مشایخی

جمشید مشایخی، دورنمای برج ایفل پاریس؛ زمستان ۱۳۸۵

زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
ملیت: ایرانی
تولد: ۶ آذر ۱۳۱۳، جاجرود , استان تهران
سال‌های فعالیت: ۱۳۳۵ - تاکنون
همسر(ها): گیتی افروز رئوفی خواهر گرشا رئوفی

صفحه جمشید مشایخی در وب‌گاه سوره

 



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : مسعود

هـوا خوب است ، بیا بـرویم کمی قدم بزنیم،

نگران نباش دوباره باز میگردانمت به قاب عکس...!

 

نذر کـردم اگر بـرگردی سـفره ای پهن کنم

از حرف های نگفـته ی دلم...

 

دیگر به تو فکر نمی کنم...

گناه است ، چشم داشتن به مال غریبـه ها...

 

 

 



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است. از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده، در این سکوت حقیقت ما نهفته است، حقیقت تو و من! به وبلاگ من خوش امدید *********** حکایت من حکایت کسی است که... پرازفریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود حکایت من حکایت دلی است که پر از امید و وفاست و اما حکایت تو... حکایت تو حکایتیست غریب... امدی... دل بردی... عادت دادی... عاشق کردی... و رفتی.... به همین راحتی
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

> تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوتم پر از ناگفته هاست . و آدرس masoud1616.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان